نويسنده: عباس پسنديده




 

تنهايي، تلخ و آزاردهنده است. انسان، دوست دارد با ديگران باشد و با آنان رابطه برقرار كند. اين، يك نياز عاطفي است. انسان تنها، احساس خلأ مي كند؛ احساس دردآوري كه هيچ چيز حتي ثروت و شهرت و رياست، آن را پر نمي كند. رابرت بولتون در كتاب خود به نام«روان شناسي روابط انساني»بحثي دارد تحت عنوان«درد تنهايي». وي معتقد است كه امروزه بسياري از افراد، آرزو مي كنند با ديگران رابطه اي صميمي داشته باشند، ولي از آن محروم اند. وي از قول يكي از روان پزشكان امريكا نقل مي كند كه در جامعه ي ما، عميق ترين مشكل مردم، تنهايي و انزواست. وي بر اين باور است كه تنها بودن، دو نوع است: نخست، «عزلت» كه مي تواند تنهايي كامل، سازنده و مسرت بخشي باشد و دوم، «تنهايي»كه نوعي بي كسيِ دردآور، مرده و پوچ است و اين تنهايي حتي ممكن است در ميان جمعيت نيز روي دهد (1).
بنابراين، اُنس و صميميت، يكي از عوامل مهم در رضامندي و شادكامي است. در ادامه به برخي از قلمروهاي اين موضوع اشاره مي كنيم:

1. در كنار دوستان

يكي از قلمروهاي انس و صميميت، «دوستان»هستند. وجود دوست، انسان را از تنهايي، بيرون مي كند و به زندگي، نشاط مي بخشد. علت بسياري از نارضايتي ها را بايد در فقدان روابط دوستانه جستجو كرد. نارضايتي دروني، هميشه معلول محروميت مالي و ناكامي در به دست آوردن رفاه نيست؛ ناكامي در صميميت و فقدان دوستان صميمي، از عوامل مهم در نارضايتي و ناخرسندي است.
البته اصل مهم در روابط با ديگران، «همساني»افراد است. لذت دوستي هنگامي به وجود مي آيد كه انسان بتواند همانند خود را بيابد و با او رابطه برقرار كند. امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
براي هر چيزي، چيز ديگري است كه آسايش خود را در آن مي جويد و همانا مؤمن، آسودگي خود را در برادر مؤمن خود مي يابد؛ همان گونه كه پرنده، آسودگي خود را در همانند خود مي يابد. (2)
صِرف مجاورت و ارتباط بدون صميميت، مايه ي خرسندي و خشنودي انسان نمي گردد. آنچه به يك ارتباط، معنا مي دهد و آن را لذت بخش مي سازد، ارتباط روح ها و جان هاست و اين ارتباط، هنگامي به وجود مي آيد كه روح ها، هم افق و هم فكر باشند.
اگر دوستان خوبي داريد، قدر آنان را بدانيد، رابطه با آنان را مستحكم كنيد، از بودن با آنها لذت ببريد، به وجودشان افتخار كنيد، خدا را شكر كنيد و بدانيد كه اگر آنان نبودند، زندگي بر شما سخت تر مي شد. و اگر از اين نعمت، محروم هستيد يا به اندازه ي كافي، دوست صالح نداريد، در توسعه ي آن بكوشيد و مطمئن باشيد كه بدين وسيله، بخشي از ناراحتي ها و نارضايتي هاي شما برطرف مي شود. دوستان شما ثروت هايي هستند كه مي توانند احساس خوش بختي را به شما برگردانند.

لذت بي تو بودن

همان گونه كه گفتيم، رابطه با هركسي لذت بخش نيست. شرط اساسي لذت بخش بودن يك ارتباط، هماهنگي روحي طرفين است. اگر اين هماهنگي، وجود نداشته باشد، رابطه ي ميان افراد، لذت بخش نبوده، بلكه مايه ي رنج و عذاب خواهد شد و بر مشكلات روحي و رواني انسان مي افزايد. از اين رو، نه تنها توسعه ي رابطه با چنين افرادي، ثمربخش نخواهد بود، بلكه زيان آور بوده و رنج و زحمت انسان را افزايش مي دهد. آن بخش از آموزه هاي دين كه توصيه به دوري از مردم مي كند، مربوط به چنين روابطي است. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
آسودگي را جستجو كردم و آن را نيافتم مگر در ترك ارتباط با مردم، جز براي برقرار ماندن زندگي دنيا. دنيا و ارتباط با مردم را ترك كنيد تا در دو جهان، آسوده باشيد و از عذاب الهي، ايمن گرديد. (3)
در شرايطي كه همه ي مردم، اهل دنيا شده باشند و انسان هاي صالح و امين و باايمان، همچون درّ گران بها كم ياب يا ناياب باشند، بهترين روش براي ايمني از شرّ صالحان، به حداقل رساندن ارتباط هاي ناسالم اجتماعي است. از اين طريق، انسان از شرّ اشرار، راحت مي گردد و اين، خود كمك بزرگي به آرامش زندگي بوده، از به خطر افتادن آن، جلوگيري مي كند. امام علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
كمي ارتباط، مايه ي صيانت از دين است و انسان را از نزديكي با اشرار، راحت مي سازد. (4)
اين جاست كه تنهايي، مايه ي راحتي و آسايش دينداران مي گردد. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
تنها بودن، مايه ي آسايش عبادت كنندگان است. (5)
بنابراين، هر نوع توسعه ي رابطه، مايه ي آسايش و آرامش نمي گردد. از اين رو، گزينش دوست و انتخاب افراد شايسته براي ارتباط، نقش مهمي در رضامندي انسان از زندگي خواهد داشت. (6)

روابط اجتماعي و مهارت هاي ارتباطي

موفقيت در روابط اجتماعي، نيازمند برخورداري از مهارت هاي ارتباطي است. روابط اجتماعي را نبايد ساده انگاشت. بخش مهمي از ناكامي هاي زندگي، به خاطر ناكامي در روابط اجتماعي است. كسي كه نتواند با ديگران رابطه اي صحيح و منطقي برقرار سازد، دچار تنش ها، مشكلات و بلكه بحران هاي زيادي خواهد شد كه بر كل زندگي او تأثير خواهد داشت و موجب نارضايتي و ناكامي وي مي گردد. كسي كه روابط صميمي نداشته باشد، زندگي خانوادگي اش از تعادل و نشاط برخوردار نبوده، تعامل سازنده اي نيز ميان اعضاي خانواده برقرار نخواهد شد. در صحنه ي اجتماع نيز تعامل مثبت و سازنده اي با ديگران نخواهد داشت. در محيط كار نيز نمي تواند رابطه ي سالم و موفقي با مديران، همكاران و زيردستان خود برقرار كند. از اين رو، پيوسته در حال تنش و اضطراب است و همواره از فشار رواني رنج مي برد. همين امر، بر موقعيت اجتماعي او و بر كسب و كارش تأثير منفي بر جاي خواهد گذاشت.
امروزه يكي از ضرورت هاي جامعه ي ما، آموزش مهارت هاي ارتباطي است. اتفاقاً بخش زيادي از متون ديني به مهارت هاي ارتباطي اختصاص دارد كه مغفول و محجور مانده است. اين بخش بايد توسط پژوهشگران، مورد بررسي دقيق قرار گيرد و توسط مبلغان، به آگاهي مردم رسانده شود و توسط نهادهاي آموزشي، آموزش داده شود. مهارت هاي ارتباطي اي كه از متون ديني، قابل استخراج اند، فراوان است. در اين مجال به عنوان نمونه، فقط به يك مورد پرداخته مي شود و شما را به مطالعه ي بيشتر در اين زمينه دعوت مي كنيم.

خانواده ي اجتماعي

زُهْري يكي از اصحاب امام صادق عليه السلام است كه از وضع مالي خوبي برخوردار بود و به همين جهت، مورد حسادت قرار گرفت. روزي با حالتي گرفته و ناراحت، خدمت امام سجاد عليه السلام رسيد. حضرت به وي فرمود: «چرا غمگيني؟». گفت: «غم ها و اندوه هاي پي در پي است كه ريشه در رنجي دارد كه از طرف كساني بر من وارد شده كه به نعمت من حسادت مي ورزند و چشم طمع به مال من دارند و نيز از طرف كساني كه به آنها اميد داشتم و به آنها نيكي كرده بودم، ولي اميدم را نااميد كردند».
امام سجاد عليه السلام به وي فرمود: «زبانت را نگه دار تا برادرانت باقي بمانند».
اين، خود يك روش است. كساني كه زندگي موفقي دارند، اگر موفقيت هاي خود را براي ديگران بازگو كنند، ممكن است آتش حسادت آنها برافروخته شود. به همين جهت، لب فروبستن، راهي براي ايمني از حسادت ها و دشمني هايي است كه مي تواند روابط اجتماعي را تخريب كند.
به هر حال، زُهْري- كه گويا متوجه كلام امام عليه السلام نشده بود- گفت: «من به نيكي با آنان سخن مي گويم». امام عليه السلام به وي فرمود: «هرگز! هرگز! بپرهيز از اين كه به خاطر اين كار، دچار خودپسندي شوي... ». سپس حضرت، راه كاري به وي آموخت كه روابط اجتماعي را رضايت بخش مي سازد:
اي زهري! برعهده توست كه مسلمانان را به منزله ي خانواده ي خود بشماري؛ پس بزرگ آنان را به منزله ي پدرت، و كوچك آنان را به منزله ي فرزندت، و همسال آنان را به منزله ي برادرت بِدان. در اين صورت، دوست داري كدام يك از آنان را مورد ستم قرار دهي؟ و دوست داري كدام يك از آنان را نفرين كني؟ و دوست داري آبروي كدام يك از آنان را ببري؟ (7)
در اين كلام، اصل«خانواده اجتماعي» به خوبي بيان شده است و به راستي، كسي كه همه را جزو خانواده ي خود بداند، حاضر نيست به كسي ستم كند و يا نفرين نمايد و يا آبروي كسي را بريزد. اين اصل، افتخار آموزه هاي ديني در بُعد اجتماعي است و به عنوان يك روش يا مهارت، نقش مؤثري در كاهش ناراحتي هاي اجتماعي و افزايش آرامش در روابط اجتماعي دارد.

روش برخورد با تعريف و تمجيد

بخشي از تعامل ما با ديگران را مسئله ي تعريف و تمجيد از يك سو، و توهين و تحقير از سوي ديگر، شامل مي شود. به همين منظور، ‌بخشي از مهارت هاي ارتباطي به چگونگي برخورد با اين پديده ها مربوط مي شود. ما بايد بدانيم چه واكنشي در برابر اين پديده از خود نشان دهيم.
در ادامه ي حديث قبل، حضرت به مسئله ي تكريم در سطح جامعه اشاره كرده، راه رويارويي صحيح با آن را بيان مي دارد، به گونه اي كه از ديگران طلبكار نباشيم و آنان را بهتر بدانيم. حضرت، درباره ي تكريم هاي اجتماعي مي فرمايد:
و اگر ديدي كه مسلمانان، تو را بزرگ مي شمرند و حرمت مي نهند و گرامي مي دارند، پس بگو: اين، فضيلتي است كه آنها در خويش پديد آورده اند. (8)
اين كه انسان، تكريم ديگران را نشانه ي بزرگواري خودشان بداند، تأثير مهمي در جلوگيري از تكبّر دارد.

روش برخورد با توهين و تحقير

و اما در برابر توهين هاي ديگران چه بايد كرد؟ يكي از عوامل مهم در تنيدگي و نارضايتي، آزارها و توهين هايي است كه ممكن است از سوي ديگران به انسان برسد. چگونه مي توان اين وضعيت را تحمل كرد؟ راه مقابله ي صحيح با آن چيست؟ امام سجاد عليه السلام در ادامه ي حديث، به اين مطلب پرداخته، مي فرمايد:
و اگر از آنان آزار و دوري كردن ديدي، بگو: اين، به خاطر گناهي است كه انجام داده ام.
اگر انسان، تكريم ديگران را به خودشان برگرداند و توهين آنها را نتيجه ي كردار خودش بداند، به روابط اجتماعي، آسيبي وارد نمي شود و اين، نقش مهمي در رضايت از زندگي خواهد داشت. امام سجاد عليه السلام در پايان، به نقش اين نگرش در رضايت از زندگي و لذت بخش كردن حيات مي پردازد:
به تحقيق، هرگاه چنين كردي، خداوند، زندگي را بر تو آسان مي كند و دوستانت را زياد مي گرداند و دشمنانت را اندك مي سازد و از نيكي آنان خرسند مي شوي و از بي مهري آنان افسوس نمي خوري. (9)

2. گلستان خانواده

يكي ديگر از قلمروهاي اُنس و صميميت برخورداري از خانواده ي خوب و شايسته است كه خود به دو بخش تقسيم مي شود:

يك. همسر خوب

خداوند متعال، انسان را كه آفريد، تداوم نسل او را در خود او قرار داد. از اين رو، موجوديت انسان را در دو جنس زن و مرد قرار داد و در هريك، ويژگي هاي روحي و عاطفي متفاوتي نهاد، كه با ديگري ارضا مي شود (10). همه ي اين مسائل تكويني، موجب مي شود كه انسان به همسر، نياز داشته باشد و لذا زماني مي توان به آرامش رسيد و از زندگي، لذت برد كه اين بخش از نياز انسان نيز برآورده شده باشد! بدين جهت است كه ازدواج، مايه ي آرامش دانسته شده است:

«وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَيْهَا (11).

و از نشانه هاي خداوند، اين است كه از خود شما برايتان همسراني قرار داد تا بدان ها آرامش يابيد».
امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: خداوند، همسر را مايه ي آرامش و اُنس قرار داده (12)، تا انسان، در كنار او آسايش يابد (13) و لذا امام صادق عليه السلام مي فرمايد: اگر كسي از همسر موافق و همراه، محروم باشد، ناآرام و حيران بوده، زندگي او ناتمام خواهد بود (14).
البته همسر خوب، ويژگي هايي دارد كه در برخي روايات، از آن به عنوان«همسر موافق» (15)، «همسر صالح» (16) و «همسري كه پشتيبان انسان باشد» (17)ياد شده است. آسايش و راحتي زندگي، فقط به داشتن همسري زيبا و صاحب جاه و مال نيست. چه بسا همسراني كه از عنصر مال و جاه و جمال برخوردارند، اما كسي را خوش بخت نكرده اند. انسان خوش بخت، كسي است كه همسري شايسته، همراه، ياور و پشتيبان داشته باشد. خوش بختي در زندگي، از آنِ همسراني است كه ميان آنان«مودّت» و «رحمت»وجود داشته باشد (18)و اين مهم، به وسيله ي مال و جاه و جمال به دست نمي آيد. از اين رو، دين اسلام، توصيه كرده كه همسر خود را به خاطر مال و جاه و جمال، انتخاب نكنيد كه اگر چنين شد، خداوند، شما را به همان عوامل، واگذار مي كند؛ اما اگر به خاطر دين و ايمان، با كسي ازدواج كرديد، خداوند، آنچه را از مال و جمال نيز انتظار داريد به شما مي دهد (19).
آنچه زندگي را شيرين و لذت بخش مي كند، مال و جمال نيست؛ مودّت و رحمت است و اين دو، در دست خداوند است و اوست كه ميان دل ها انس و اُلفت برقرار مي كند و آن گاه كه چنين مي شود، آن همسر، از هر چيزي براي انسان، دوست داشتني تر خواهد بود و اين، يعني داشتن يك زندگي شيرين، لذت بخش و همراه با آرامش و آسايش.

دو. فرزند صالح

فرزند، يكي ديگر از لذت هاي زندگي است. كساني كه از نعمت فرزند محروم اند، خود را تنها مي يابند؛ هرچند كه همسري دارند و با دوستان و آشنايان و فاميل زندگي مي كنند. گويا فرزند داشتن، يكي از نيازهاي عاطفي انسان است.
حضرت زكريا عليه السلام كه از نعمت فرزند، محروم بود، از تنهايي به خداوند شكايت كرد و گفت:

«رَبِّ لاَ تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ‌ (20)

پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترين وارث هستي».
امام صادق عليه السلام، نداشتن فرزند را يكي از عوامل تنيدگي و نارضايتي از زندگي مي داند (21) و وجود آن را مايه ي انس در بي كسي ها و آرامش در تنهايي ها مي شمرد. (22)فرزند، مايه ي روشني چشم و شادابي قلب (23)‌و بركت زندگي (24)و ميوه ي دل (25)است. بوي فرزند، از بوي بهشت است (26). البته اين، وقتي ارزشمندتر و لذت بخش تر مي شود كه فرزند انسان، فرزند صالح باشد. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
از خوش بختي مرد، داشتن فرزند صالح است. (27)
فرزند صالح را با هيچ ثروتي نمي توان معاوضه كرد. شايد شما از ثروت، برخوردار نباشيد؛ اما اگر فرزندان صالح و شايسته اي داريد، ، ‌قدر آنها را بدانيد، آنهارا دوست بداريد، تا لذت وجود آنان را درك كنيد. تصور كنيد اگر فرزند ناصالح و فاسدي مي داشتيد، چه قدر حاضر بوديد خرج كنيد تا فرزندتان صالح و شايسته گردد؟
روزي كسي كه وضع چندان مناسبي نداشت، به نوعي گلايه مي كرد. در لا به لاي صحبت هايش از فرزندان خود تعريف كرد كه تاكنون چه دام هايي كه شيطان براي آنان گسترده، ولي آنان پاكي و عفت خود را حفظ كرده اند. وقتي صحبت او به اين جا رسيد، از او پرسيدم: اگر فرزندان شما نااهل و ناباب بودند، چه قدر حاضر بوديد بدهيد تا آنان، به راه پاكي و عفاف برگردند؟ او به فكر فرو رفت و گفت: «هيچ قيمتي براي آن نمي توان تعيين كرد».
گفتم: ‌پس چرا قدر اين ثروت هاي عظيم را نمي دانيد؟! انسان، دوست دارد ثروت فراواني داشته باشد، اما اگر يكي از فرزندانش ناباب شود، حاضر است همه ي ثروت هاي خود را بدهد تا فرزندش صالح شود! اگر مال فراوان نداشته باشيم، ولي خداوند، فرزند صالحي به ما داده باشد، بايد بدانيم اين فرزند صالح، ثروت گران بها و ارزشمندي است كه نمي توان قيمتي براي آن تعيين كرد. دارايي و برخورداري فقط به مال نيست. چيزهاي بسيار ديگري مثل همسر و فرزند صالح هم هستند كه جزو دارايي هاي زندگي محسوب مي شوند و ما زماني از وجود آنها لذت مي بريم كه قدر آنها را بدانيم. نعمت ناشناخته و پنهان، لذتي هم به ارمغان نمي آورد. ثروت هاي واقعي زندگي را بايد بشناسيم، تا از وجود آنان لذت ببريم.

3. با خدا بودن

تا به حال فكر كرده ايد چرا«ني»مي نالد و ناله ي او حزن خاصي دارد؟ شعر معروف«بشنو از ني» حقايق بسياري را در بردارد. ناله ي «ني»، ناله ي جدايي و فراق است:

بشنو از ني چون شكايت مي كند*** از جدايي ها حكايت مي كند

ناله ي ني، ناله ي غريبي و تنهايي است. خانه ي ني، نيستان است و ني، چون از خانه ي خود و از جمع ني ها دور افتاده است، نالان است:

كز نيستان تا مرا ببريده اند*** از نفيرم مرد و زن ناليده اند

سينه ي ني، مالامال از اشتياق وصل و بازگشت به اصل خويش است و از اين روست كه سوز فراق و اشتياق ديدار را در ناله ي آن مي توان حس كرد:

سينه خواهم شرحه شرحه از فراق*** تا بگويم شرح درد اشتياق
هركسي كو دور ماندْ از اصل خويش*** باز جويد روزگار وصل خويش (28)

مولوي، اين تمثيل را براي تشريح وضعيت انسان بيان كرده است و چه تمثيل زيبايي: ني، چون از اصل خويش دورافتاده است، دلي آتش گرفته و آهي سوزان دارد. انسان نيز چنين وضعيتي دارد. انسان از ديار خاك نيست. در برهوت ماديت و در اين خاكستان، تنها و بي كس است، سرگشته و حيران است، دلش آرام ندارد و بهانه ي كسي را مي گيرد: «من ملك بودم و فردوس برين جايم بود». ريشه ي انسان، آن جايي است كه روح را در آن دميدند. روح انسان از هرچه باشد، به همان چيز، تمايل پيدا مي كند و فقط اين گونه است كه آرام مي گيرد. خداوند از روح خود در انسان دميده است: «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (29) و لذا تا به او وصل نشود، آرام نمي گيرد. راز مناجات انسان و سوزناكي ناله هاي عاشقانه ي او همين است؛ اينها ناله هايي از درد فراق و شوق وصال است.
يكي از نيازهاي اساسي انسان، نياز به خداست. تا خدا در زندگي انسان نباشد، آن زندگي، بي معنا خواهد بود، و زندگي بي معنا، سرد و بي روح است. اگر همه ي امكانات، فراهم باشد، ولي خدا در زندگي نباشد، زندگي، خسته كننده و ملال آور خواهد بود؛ زيرا خداوند، اصل و ريشه ي انسان است و قطع ارتباط با ريشه، موجب پژمردگي و افسردگي مي شود. از اين روست كه خداوند مي فرمايد:

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْکاً (30).

و هركس از ياد من روي گرداند، زندگي سختي خواهد داشت. »
خداوند، بهترين مونس و همدم انسان است. با او انسان، احساس آرامش مي كند. زندگي با خدا زندگي لذت بخش و شادي آفريني است. قرآن كريم مي فرمايد:

«أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‌ (31).

آگاه باشيد كه با ذكر خدا دل ها آرام مي گيرد».
ياد خداوند، سينه ها را جلا مي دهد و به قلب ها آرامش مي بخشد. امام علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
ياد خدا مايه ي جلاي سينه ها و آرامش دل هاست. (32)
كساني كه در پي زندگي لذت بخش هستند، نبايد از ارتباط با خدا غافل شوند. نماز، يكي از جلوه هاي ذكر خداست (33). از زندگي بدون نماز و دعا و مناجات نبايد انتظار يك آرامش واقعي و پايدار داشت. به واقعيت ها بايد توجه كرد. انسان، موجودي است الهي كه روح خداوند را با خود دارد و روح، اساس حيات انساني است. اين روح جدا افتاده، نياز به ارتباط با منبع خود دارد و بدون اين ارتباط، افسرده و پژمرده مي گردد.
اين، واقعيتي است انكارناپذير كه بي توجهي به آن، هيچ چيز را تغييرنمي دهد. ارتباط با خداوند، شيريني زندگي است و كسي كه شيريني ياد خدا را بچشد، از او روي گردان نمي شود. امام سجاد عليه السلام در مناجات نهم از مناجات پانزده گانه ي خود مي فرمايد:
كيست كه حلاوت محبت تو را چشيد و ديگري را به جاي تو برگزيد؟! و كيست كه نزد تو انس گرفت و روي از تو برگرفت؟ (34)
به آسمان نيز سري بزنيم و خدا را نيز به ياد آوريم. خداوند، بزرگ ترين و مهم ترين نياز انسان است. بدون ارضاي اين نياز، نمي توان به لذت زندگي دست يافت. با خدا بودن، عامل اساسي رضايت از زندگي است.

پي‌نوشت‌ها:

1. روان شناسي روابط انساني، ص 25.
2. الاختصاص، ص 30؛ مشكاه الانوار، ص 104؛‌عده الداعي، ص 187؛ المؤمن، ص 39.
3. جامع الاخبار، ص 123؛ بحارالانوار، ج69، ص 399.
4. غررالحكم، ح7366؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 371.
5. غررالحكم، ح7363؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 25.
6. ر. ك: دوستي در قرآن و حديث، ص127 (فصل پنجم: گزينش دوست).
7. الاحتجاج، ج2، ص 319؛ التفسير المنسوب الي الامام العسكري، ص 25؛ بحارالانوار، ج71، ص 229.
8. همان جا.
9. الاحتجاج، ج2، ص 320؛ التفسير المنسوب الي الامام العسكري، ص 26؛ بحارالانوار، ج71، ص 230.
10. امام رضا عليه السلام يكي از علت هاي تحريم هم جنس خواهي را تفاوت هاي روان شناختي جنس مرد و زن مي داند كه مكمل يكديگرند و اگر دو نفر از يك جنس، با هم ازدواج كرده يا رابطه داشته باشند، اين نيازها برآورده نمي شود (عيون اخبارالرضا عليه السلام، ج2، ص 96؛ علل الشرائع، ص547).
11. سوره ي روم، آيه ي 21.
12. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج2، ص 621؛ الخصال، ج2، ص 567؛ الامالي، صدوق، ص 368؛ مكارم الاخلاق، ص 419.
13. تحف العقول، ص262؛ بحارالانوار، ج74، ص 14.
14. الخصال، ج1، ص 284؛ مكارم الاخلاق، ص 199؛ بحارالانوار، ‌ج74، ص 186.
15. تحف العقول، ص 318؛ بحارالانوار، ج78، ص 231.
16. الخصال، ص 284؛ مكارم الاخلاق، ص 199؛ ‌بحارالانوار، ج74، ص 186.
17. بحارالانوار، ج74، ص 364 و ج77، ص 192.
18. «... وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ و ميان شما مودّت و رحمت قرارداد» (سوره ي روم، آيه ي 21).
19. دعائم الاسلام، ج2، ص 196؛ تهذيب الاحكام، ج7، ص 399؛ المعجم الاوسط، ج3، ص 21.
20. سوره ي انبيا، آيه ي 89.
21. الخصال، ج1، ص 284؛ مكارم الاخلاق، ص 199؛ بحارالانوار، ج74، ص 186.
22. الكافي، ج6، ص 7.
23. الفردوس، ج1، ص 79؛ فتح الباري، ج9، ص 280؛ مكارم الاخلاق، ص 224.
24. الفردوس، ج5، ص 359؛ كنزالعمّال، ج16، ص 274.
25. مسند ابي يعلي، ج2، ص 10؛ المستدرك علي الصحيحين، ج4، ص 239؛ الجامع الصغير، ج1، ص 369؛ الفردوس، ج1، ص 204؛ كنزالعمّال، ج16، ص 457.
26. الجامع الصغير، ج2، ص 21؛ كنزالعمّال، ج16، ص 274؛ روضه الواعظين، ج2، ص 369؛ عده الداعي، ص 86.
27. الكافي، ج6، ص 3؛ عده الداعي، ص 86؛ ر. ك: الجعفريات، ص 99.
28. مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 1-4.
29. سوره ي حجر، آيه 29.
30. سوره ي طه، آيه ي 124.
31. سوره ي رعد، آيه ي 28.
32. غررالحكم، ح3639؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 256.
33. «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِي‌؛ نماز را به خاطر ياد من، بپادار» (سوره ي طه، آيه 14).
34. بحارالانوار، ج94، ص 148.

منبع مقاله: پسنديده، عباس؛ (بي تا)، هنر رضايت از زندگي، قم: دفتر نشر معارف، چاپ نهم